💕روشا، کلوچه ی مامان💕

داشتن خواهر، مخصوصا خواهر بزرگتر یکی از بزرگترین نعمت هاست‌.. خدا رو شکر که روشای من یه خواهری داره که با اینکه خودش الان خیلی احتیاج به توجه داره و فقط ۴ سالشه، ولی خیلی مواظب روشاست و نمیذاره اتفاقی براش بیفته😊. جدیدا کلوچه ی مامان خیلی خطرناک شده و حتی کوچکترین چیزها رو زمین که حتی با چشم مسلح هم به سختی میشه دید😉، رو جوری پیدا میکنه و میخوره که نگو! ولی خدا رو شکر، رها جدیدا خیلی حواسش به تو هست و تا میبینه چیزی برداشتی منو صدا میزنه.. خیلی برام جالبه که از همون اول رها، میگفت که تو دختری و اینقدر منتظر اومدن تو بود .. و حتی با اومدنت کلی تلاش میکرد واسه خندوندنت، واسه نگاه کردن ها، واسه صداهای مفهوم درآوردن ...

این روزها سخت میشه تو رو تو خونه نگه داشت و با این گرمای هوا دردسری شده واسه ما..  یه جورایی عاشق لباس پوشیدنی و بیرون رفتن..😉 اگه یکی تو خونه قصد بیرون رفتن و داشته باشه و لباس بپوشه دیگه روشا خانوم قاطی میکنه و تا لباس خودش رو نپوشیم و مطمین نشه که اون هم میبریم، اروم نمیشه😅؛ بلایی شدی برا خودت😉😊😙 چند روز پیش که دیگه حوصله ی دخترا سر رفته بود حسااابی و هیچ بازی و سرگرمی هم جواب نمیداد، زدیم بیرون و چند ساعت بعد سر از یه پار بازی دراوردیم و رها حسابی سورپرایز شده بود و روشا هم با دیدن اونهمه بچه و وسیله ی بازی و صدا و .. ذوق زده شده بود حسابی.. واسه اولین بار تاب بازی کردی روشای من و خیلی کیف کردی و پایین نمیوومدی😄😙 بیشتر ف...

بعد از دو هفته مریضی و تب و عفونت چشم های ناز تو، خوشکل مامان.. بالاخره فرصتی شد، از خونه بریم بیرون و با دیدن عمه ها و عمو جون  و بچه ها،  کلی حال و هوامون عوض شه.. ایشاا.. که هیچوقت نبینم مریضیت رو نفس مامان🙏 عزیز دلم که اولش اصلا حال نداشتی🖤💛   چند تا عکس خوشکل با خواهری💛🖤     ...